داستان قاصدک
!!!و قاصدك
چشمانش را
همانجا كه پاهايش را گم كرده بود گذاشت
و پرواز كرد
......
و همه تن گوش شد
تا سينه اش
مأمن آرزو هاي سوخته باشد
چشمانش را
همانجا كه پاهايش را گم كرده بود گذاشت
و پرواز كرد
......
و همه تن گوش شد
تا سينه اش
مأمن آرزو هاي سوخته باشد
و آرزوهاي سوخته هم پرواز كردند
------------------------------
پ.ن :ـ
این کلمات در ادامه این شعر گفته شده که یادم رفته بود بذارمشون :دی
شاپرك راز زيستن را بر بالهاي ناتوان بادبادك نجوا كرد
و باد بادك
بي بال
بي پر
پرواز كرد
12
شاپرك راز زيستن را بر بالهاي ناتوان بادبادك نجوا كرد
و باد بادك
بي بال
بي پر
پرواز كرد
By Anonymous, at 12:41 PM
شاپرک مومن
همه تن گوش شد
همه تن چشم شد
همه تن بال شد
تا معنای بزرگی و رشد باشد
او پرواز میکند شهاب گونه
عاشق است خورشید گونه
سبز است درخت گونه
دلش راستی
بیرنگ است
سفید است به سان برف
چون همه رنگها را جذب کرده
و تو نتوانی همه رنگها را در او باهم تشخیص دهی
چشم محدود من آن را فقط سفید می بیند
ولی او جملگی همه رنگ است
این است قدرت زیبایی درون
گفته بودم تو هم می توانی آن شاپرکی باشی که کوچک بود ولی عمیق ماند
این انتخاب توست
By Anonymous, at 12:52 PM
rasti az in ebtekari ke kardi khaili khosham umadaaaaaaaa
begam khaili keif kardam
manam ke divuneye ebtekaram
to ham ke mano hamash majnun mikoni
rasti gofte budam ba to cheghadr ehsase ghodrate moza af mikonam??????
gui mikham be oj beresam va vaghti beresam baz ham ehsas mikonam in ertefa baraye tolooe man kafi nist
shayad une shaparako badabak khodeman bashim
nazaret chiye?
By Anonymous, at 12:57 PM
:)
هنوز واسه پریدن قاصدکا زوده ...
قشنگ بود.
By Anonymous, at 2:22 PM
بر روی شاخ بلند درختی در کویر
به دور از همهمه شن های روان
چشمش در امتداد یک مسیر
روی خشکی زمینی که نادیده باران
نشسته پرنده ای
چشم دیگرش بر آسمان
سردی سوز کویر
میدهد بر تنش لرز
آبی نور ماه
سو سو میزند بر دامان دشت
شاپرکی خسته از پس هر نگاهش
جادوی خیال کوچ را مینماید
که گذشت
آیا به یاد داری
وقتی نور ماه
تک تک یاخته های چروک صورتت را نوازش میکرد؟
وقتی موهای پریشانت
همچون ریشه های درخت خشک کویر
بر گستره بالینت پراکنده میگشت؟
وقتی بوی خوش یاس ها
ارمغان جوی پر آب بهار کوچه مان بودند؟
روی زمینی خشک
نشسته درختی در کویر
و پرنده ای
هر دو چشمش بر آسمان
By m.reza, at 4:17 PM
بر روی شاخ بلند درختی در کویر
به دور از همهمه شن های روان
چشمش در امتداد یک مسیر
روی خشکی زمینی که نادیده باران
نشسته پرنده ای
چشم دیگرش بر آسمان
سردی سوز کویر
میدهد بر تنش لرز
آبی نور ماه
سو سو میزند بر دامان دشت
شاپرکی خسته از پس هر نگاهش
جادوی خیال کوچ را مینماید
که گذشت
آیا به یاد داری
وقتی نور ماه
تک تک یاخته های چروک صورتت را نوازش میکرد؟
وقتی موهای پریشانت
همچون ریشه های درخت خشک کویر
بر گستره بالینت پراکنده میگشت؟
وقتی بوی خوش یاس ها
ارمغان جوی پر آب بهار کوچه مان بودند؟
روی زمینی خشک
نشسته درختی در کویر
و پرنده ای
هر دو چشمش بر آسمان
By m.reza, at 4:17 PM
آرزوهای سوخته ...؟
.....
....
داری کج می ری سوده . . . من دارم می بینم
By Anonymous, at 4:55 PM
این همون سوده شیطونس دیگه؟
By Anonymous, at 10:18 PM
ای ول محشیه:))ـ حرف خودمو به خودم
بر می گردونی؟؟؟
مرسی که انقدر قبولم داری :دی
By سوده, at 11:26 PM
من شاپرک تو بادبادک ؟؟ یا برعکس ؟؟؟
یا شایدم جفتمون " اون دختره کز شاپره قشنگتره ؟؟ "ـ
ای ول شعر جواتتتتی :دی
By سوده, at 12:11 AM
به بی نام : ـ
اگر آرزوها سوخته نبودند که در گوش قاصدک نجوا نمی شدند.... ـ
آرزوهای زنده را آدم ها حرکت می دهند و آرزوهای سوخته را قاصدک ها
By سوده, at 12:15 AM
sudi junam
man male khodeto inja neveshtam chon vaghean ghashang bud heyfam umad ke javabe khodet inja nabashe
baratam badesh javab neveshtam dide :) ;0
By Anonymous, at 12:06 PM
Post a Comment
<< Home