ناگفتنی ها

Sunday, January 15, 2006

...و باز هم برف می بارد

.
...امروز هم برف مي باره
و من برام سخته که حتي يه لحظه هم نگاهم رو از پنجره بردارم...ۀ
زیباست ...ـ
راستي بين شما کسي هم هست که از گرفتن هديه بدش بياد؟
يا اگه يکي از روي لطف و علاقه بهش هديه بده قبول نکنه؟
من که از خدامه ...ـ
وقتي يه هديه اونقدر بزرگه که تو خودت نمي توني براي خودت
بخريش يا خودت نمي توني هر وقت بخواي داشته باشيش ، وقتي
يکي بهت ميده چه حسي داري؟
يا وقتي اهدا کننده خيلي عزيزو بزرگ باشه و خيلي همديگر رو
دوست داشته باشين؟
.
هنوز هم برف مي باره.... ۀ
.
راستي بين شما کسي هست که از برف و بارون خوشش نياد؟
همون هديه پر برکت و بزرگي که گاهي اوني که خيلي دوسش داريم
در آسمونشو باز مي کنه و برامون ميريزه پايين؟
راستي شايد وقتي اينقدر بزرگ و با ارزش باشه بهش بگن نعمت ... ۀ
چقدر خوبه اگه آدم به چيزهايي که گاهي ممکنه براش روزمره بنظر
برسن اينجوري نگاه کنه .... باهاشون عشق کنه و بهشون معنايي بيش از
اونکه ميبينه بده.... ۀ
شايد اينجوري خودمون هم معناي قشنگ تري پيدا کنيم... نه ؟...ۀ
.
... و من خوشحالم که پنجره اتاقم خيلي بزرگه.... ۀ
.
.
.
.
و باز هم برف می بارد .............ـ

2

  • متنفرم از اينكه توي يه روز برفي يا باروني تنها باشم....0

    By Anonymous Anonymous, at 10:40 PM  

  • سونای جون موافقم اما بعضی وقتها آدم حس می کنه تنهایی هم خودش عالمی داره... حتی زیر بارون و برف

    By Blogger سوده, at 12:45 AM  

Post a Comment

<< Home