ناگفتنی ها

Monday, October 09, 2006

ای دوست !! این روزها این گونه ام ببین























سلام سارا جان
...اين را براي تو مي نويسم ... نوشته بودي که کجايم ... نوشته بودي که ديگر نمي نويسم
!!شايد اين روزها گرفتار سنگيني سکوتي هستم که گويا پيش از هر فريادي لازم است
هر بار که خواستم بنويسم انگار که سدي راه گلويم را مي بست و گردابي حرف هايم
را فرومي کشيد تا اعماق وجودم ... مي خواستم آن چه در دلم مي گذشت، هر آن چه
ناگفتني بود بگويم. اما مرا ياراي نوشتن نبود. باور مي کني؟؟ حتي ساده ترين حس هايم
را هم نمي توانستم بيان کنم... شده بودم مثل کودکي که کلي شکلات پيدا کرده و دوست
...دارد لذت ديدن و چشيدنش را توي پستوي تاريک خانه تنها تنها تجربه کند
...شکلات هايم را قايم کرده بودم زير بالشم و شب ها با فکرشان به خواب مي رفتم
توي دلم ذوقي داشتم که گويي اگر کسي رازم را بفهمد مزه اش کمرنگ تر مي شود و
...دوامش کمتر
اما حالا که از حالم پرسيدي... حالا که انگار اين گره کور گلويم دارد آرام آرام شل
...مي شود، شايد مزه تقسيم، ماندگارتر باشد _ گرچه هنوز با قلمم بيگانه ام

اين ماه رمضان براي من با همه ماه رمضان هاي عمرم فرق داشت... بعد از اين همه
مدت يک حس جديد را در زندگيم تجربه کردم. تا به حال ماه رمضان هاي زيادي
را تجربه بودم و به لطف خانواده معتقدم با اين واژه ها بيگانه نبوده ام. سه سالگيم
را به خاطر دارم که روزه کله گنجشکي مي گرفتم. اما هميشه ماه رمضان برايم فقط
يک معني داشت: تکليف روزه گرفتن! مثل بعضي ها هيچ وقت براي رسيدنش روز
شماري نمي کردم و هميشه برايم مثل يک بار بود. و نمي فهميدم کساني را که اين
.ماه را دوست دارند و با آمدنش دنيايي ذوق زده مي شوند
شايد دگرگوني احوالم درست کمي پيش از آغاز اين ماه باعث شد تا صافي هاي
.ذهني ام تغيير کنند
شايد يک اتفاق ساده! يک دوست نوظهور که انگار تنها آمده بود تا با جرقه اي
آتشي را که سال ها پيش در درونم فسرده بود، شعله ور کند و خودش آرام آرام از
... زندگيم محو شود. بي آنکه بداند حادثه حضورش تحولي بود سخت به ياد ماندني
بي آنکه بداند اين روزها زندگي ام رنگ و روي ديگري يافته است و دعاي خيرم
بدرقه اش... بي آنکه بداند آتشي در دلم روشن شده است که حس مي کنم اولين تجربه
. هاي عميق معنوي را مزه مزه مي کنم
.شايد حالا مي فهمم اين حس غريب را که روزي خودم را فرسنگ ها از آن دور مي ديدم
فقط مي دانم که من هم ديگر دوست ندارم تمام شود... اين را به تو مي گويم چون مي
...دانم که تو اين حس را صادقانه چه خوب مي فهمي


.امسال با هميشه فرق داشت... شايد براي من اولين ماه رمضان عمرم به حساب بيايد
شايد تصويرش مثل آن سفره هاي سحري خانه مهين جون اين ها که همه دورتا دورش
...مي نشستيم برايم تا هميشه ماندگار شود




5

  • سلام زیبای دوست داشتنی من
    نغمه زیبای درونت را چه خوب با گوش جان شنیدمو چه خوب سرودی

    تولدت مبارک عزیزترین
    که چه زود آشنای لحظه های زیبای دل نورانیت گشته ام

    " اقرا....... اقرا بسم ربک الذی خلق"

    بخوان به نام زیبا ترین و پر هیبت ترین پدیده هستی که نهایت عشق و دوست داشتن است

    هان!!!!
    بخوان
    بخوان با نوای دل و ایمان

    که هر که را خواست هدایت نمود

    تولدت مبارک که تو از پیله پوسیده ات جستی و نغمه باران را با هم زمزمه می کنیم
    چه بگویم که نهایت
    شورم و شعف برای آمدن دوباره ات
    اما این بار تو از دور دستهابرایم طعم شیرین الهی را به ارمغان آوردی

    او خواست و تو پرواز کردی فراتر از آنچه باید..................


    سوده جونم
    حل منو نمی فهمی وقتی میگی رمضان قشنگ رو حس کردی

    منم با تو امسال متولد شدم

    توی یه حال عجیبی رفتم و سر خوش اینها از من تراوید

    خودت میدونی که من اگر ادبی نوشتم هر وقت از خودم بیخود شدم

    راستی بیخودیت دوباره مبارک عزیزم :)

    By Anonymous Anonymous, at 5:52 AM  

  • :)
    حس ات آنقدر صادقانه بود که منقلبم کرد...
    خوب بمانی سوده ...

    By Anonymous Anonymous, at 10:30 AM  

  • سلام
    سوده خوشحالم که به این حس رسیدی
    نمی دونم چی بگم. فقط میگم که امیدوارم این حس و حال همیشه باهات باشه
    امیدوارم شیرجه بزنی تو عمقش، دست ماها که تو سطحیم رو هم بگیری
    ...

    By Anonymous Anonymous, at 2:06 PM  

  • بار خدایا!
    اگر به تو آرزومندیم پس تو بهترین آرزویی و اگر به تو امید بسته ایم تو بزرگترین آرزویی!

    بار الها!
    هر ثنا گوی را بر کسی که ثنای او گفت پاداشی است یا عطا کردن مزد نیکویی و همانا که من از تو امید دارم که مرا به ذخیره های رحمت و گنجینه های آمرزش خو رهنما باشی.

    مرا به تو نیازی است که جز فضل و احسان تو مسکنت آن نیاز را جبران نمی کند و جز احسان و بخشش تو تهیدستی آن نیاز را بر نمی تابد.

    پس در این مقام خشنودی را بر ما عطا کن و ما را آن بی نیازی فرمای که دست جز به سوی تو دراز نکنیم.


    تقدیم به تو که کلامت زیباست. 

    "نهج البلاغه"

    By Anonymous Anonymous, at 3:49 PM  

  • دوستای خوبم!!! ـ
    از اینکه با کامنتاتون تنهام نذاشتین ممنونم... از حس قشتگتون و آرزوهای صادقانتون که بی تردید مزه تقسیم شکلات هامو چند برابر کرد:)ـ

    By Blogger سوده, at 6:45 PM  

Post a Comment

<< Home