ناگفتنی ها

Sunday, October 22, 2006

من و کرم های خاکی و تنهایی!!ـ

تازه دارم می فهمم که یک آدم تنها چه جوری می تونه بشه تن ها
که آدم تو تنهاییش به این حس برسه که با تمام روح هستی یکی
شده... که چقدر داراست ... ـ
آدم ها وقتی دور و برشون شلوغه احساس می کنن همه کس و همه
چیز رو دارن و وقتی تنها می شن احساس بی کسی بهشون غالب
...می شه
تا به حال درک من هم از تنهایی همین بود
نمی دونم چی میشه که تعبیر یه واژه بعد از این همه سال می تونه
اینقدر متفاوت باشه
و یه حس قدیمی تا چه اندازه می تونه متفاوت تجربه شه
.

.

.

.

.

.
داره بارون میاد.... میدونین که عاشقشم... داشتم به یکی از دوستام
می گفتم وقتی بارون میاد حسام ( حسام جان با تو نیستم منظورم
حس هایم است ) قروقاطی می شه و دیوانه میشم!!! ( منظورم دیوانه
( تره : دی
دوستم گفت یادشه تو کتاب علوم دبستان نوشته بوده یکی از راه های
بیرون کشیدن کرم از زیر خاک ، آب ریختن روشه ( خدامی دونه
دوسنم مال کدوم نسله ! ما که از این چیزا نداشتیم!! ) ـ
برای همینه که وقتی باون میاد، کرم ها سرازخاک میارن بیرون :دی
!!! وقتی بارون میاد دل بعضیا مثل من پر میشه از حزن
شاید دلیلش اینه که کرم های دلمون می زنن بیرون. خوب وقتی کرم
ها دارن میان بیرون طبیعیه که درد داره... آخه زخم های آدم هم سر
باز می کنن!! تازه..... بعضیا که پوست دلشون سخت و شکنندست
!!موقع بیرون اومدن کرم ها پوست دلشون ترک می خوره و میشکنه
...برای همینه که بعضیا با اومدن بارون اشک می بارن

5

  • امروز یه چیزی توی کتاب خوندم بهت تقدیمش می کنم
    از کتاب پیامبر -جبران خلیل جبران

    نوشته بود:
    همیشه چنین بوده است مهر به عمق خود پی نمیبرد تا آنگاه کهساعت فراق فرا می رسد.

    نمی دونم ربطی داشت یا نه!؟؟؟
    ولی دلم میخواست برات بنویسم

    تعبیرت از "تن ها" قشنگ بود اگر با واحد اندازه گیری وزن اشتباه نشه که خود تنهایی هم به همون اندازه سنگینی داره
    شایدم با تن ماهی : دی

    در مورد کرم خاکیها نوشتی

    یادت باشه هر وقت توی دل تو هم بارون می یاد مدتهاست که اون کرم خاکیها از دلت رفتن بیرون که آسوده می گریی
    گریستن اونم ساده ....اونم با یه بغض که می خواد تمام وجودت رو فریاد کنه..کار هر کسی نیست

    بارون (اشک ) رو وقتی داری که طراوت و زیبایی و بوی خاک هم با هاش هست
    برا همینه که وقتی خود بارون مییاد کیف می کنی میری و میزنی به دیوونگی.....این موقع است که اون کرمها که مدتی توی دلت خون کردن می زنن بیرون....شاید دیگه جاشون اونجا نباشه..(البته کرم داریم تا کرم)...... شایدم تو خیلی پاک شدی...... بعضی وقتها همین بارش خودت هم می شوره..باور کن عین خود بارون


    ببین چقدر قشنگه
    زندگی هم همینه خیلی راحت زیباییشو می شه حس کرد

    :)

    By Anonymous Anonymous, at 12:41 AM  

  • آه كرمهاي احساس!
    جاي بازي اينجاس!
    بارون مياد تلپ تلپ
    دلم شده ديوونه.

    لطفا اگر مي تونيد قافيه آخري رو خودتون درست كنيد.

    By Anonymous Anonymous, at 1:01 PM  

  • راستي اون پسر اسمش فرهاد كنجكاو بود.

    By Anonymous Anonymous, at 1:03 PM  

  • :)

    By Anonymous Anonymous, at 8:54 AM  

  • همیشه ساده ترین و مهمترین درسهای زندگی رو از قوانین ساده طبیعت میشه یاد گرفت و بکار بست.

    By Anonymous Anonymous, at 2:20 PM  

Post a Comment

<< Home