ناگفتنی ها

Tuesday, April 25, 2006

سوء تفاهمات پیاپی

نمی دونم این قضیه از کجا شروع شد … شاید هرکدوم از شماها هم این قضیه
…رو تجربه کرده باشین
قضیه سر مشتبه شدن امره… یه موقع هایی ممکنه آدم یه سری سیگنال رو دریافت
کنه که لزوماً نه هیچ معنی خاصی داشته باشن و نه هیچ ارتباط معنایی خاصی داشته
…بینشون وجود داشته باشه
، اما از اونجایی که مغز مبارک ما بیکار نمیشینه و عادت داره مدام فسفر خرج کنه
سعی می کنه همه حوادث رو به زورهم که شده به هم ربط بده و از اونها ملغمه ای
بسازه و در نهایت از همه این سیگنال ها به عنوان " نشانه " هایی برای یک اتفاق
!!! بزرگ تر نتیجه گیری کنه
در حقیقت آدم تو ذهن بیکار !! خودش یکسری ماجراهایی بسازه که خیلی جدی و
… واقعی بنظر برسند در صورتیکه اصلاً وجود خارجی ندارند
مثال معروف این قضیه همونیه که دخترا تا یه نفر از رو ناچاری یا کاملاً اتفاقی )
نگاهش بهشون میفته ، میگن طرف عاشق من شده و همه منو میخوان و یارو میخواد
ازم خواستگاری کنه و …!!! با عرض پوزش !!!)ـ

حالا گاهی وقتا آدم دلش می خواد اونجوری که فکر میکنه وقایع براش پیش بیان و هر
…اتفاقی رو در جهت اون خواسته تعبیر میکنه و این یه کم عادیه
اما گاهی هیچ پیش زمینه ای وجود نداره و آدم بی جهت تو ذهنش داستان های تخیلی
… می سازه
!!!و بعد با یه اتفاق کوچولو میبینه که نخییییییییر… همه نشونه ها خورد به بن بست
اگه من جای شما بودم ، الان فکر می کردم قضیه مورد نظر من یه سری نشونه از
….. طرف یه آقا بوده و قضیه احساسی
اما به عرضتون برسونم که شما هم نشونه ها رو اشتباه گرفتین :دی
!!! درست مثل من

Sunday, April 23, 2006

...

هميشه غم هام متعلق به خودم بوده و
خوشحالي هام و شادي هام متعلق به بقيه

هميشه گريه هام مال خودم بوده و
قهقهه خنده هام مال بقيه

هميشه تنهايي هام براي خودم بوده و
کمک هام براي بقيه

هميشه سرزنش هام مال خودم بوده و
گذشت هام مال بقيه

هميشه حرف هام براي ديگران بوده و
سکوتم براي خودم

و همه فکر مي کنند
چرا جز اين باشد؟؟؟

مگر مي شود غمگين باشي ؟
مگر مي تواني حرف نزني ؟
چطور ممکن است نخندي؟
تاحالا گريه هم کرده اي؟
....خوش به حالت که هر چه توي دلت هست مي ريزي بيرون


دلم مي خواهد فرياد بزنم
بگويم

، عمق دردهايم
،سنگيني سکوتم
،اندوه گريه هايم
و
خلوت دلم را
شريک نمي شوم

خنده را
شادي را
گذشت را
گفتني ها را

به شما مي بخشم




Monday, April 17, 2006

شاخ غول میییشکنییییم

بالاخره شاخ این آقا غوله شکست و ما پروژه 1 مون را با هزار سلا م و صلوات تحویل دادیم
!!!البته به طرز بی سابقه ای یی ناقص
.
.
اما ترجیح دادیم مهرمون رو حلال و جونمون رو آزاد کنیم تا سریع تر بیایم
خدمت دوستان منتظر !!!! و براشون یه پست بذاریم و از دلتنگی درشون بیاریم : دی
دوستانی که از محتوای غنی ! این پروژه باخبرند می دونند که از فردا خانوم ها میتونن با
امنیت کامل و خیال راحت در دلپذیر ترین خیابون ها(حتی نازی آباد) با آرامش کامل قدم
!!! بزنن و هیچ شیر پاک خورده ای حق اینکه بهشون بگه بالای چشمشون ابرو ِ رو نداره
( موضوع پروژه : وسیله دفاع شخصی برای بانوان تهرانی )
.
.
در ضمن ، تبریکات صمیمانه شما را می پذیریم : دی

Tuesday, April 11, 2006

میلاد من

امشب قلب زمین تند تر می زند

امشب ماه زیبا تر می تابد

امشب ستارگان می رقصند

امشب شهاب سنگی بر زمین فرود می آید

امشب چشمان نگران زنی صبحدم را به انتظار خواهد نشست

و فردا

نسیم زیبا ترین پیام بهاری را خواهد آورد

خورشید سخاوتمندانه خواهد تابید

چکاوکان نغمه ای دیگر خواهند خواند

گیاهان سبز تر خواهند زیست

و فرشته ای متولد خواهد شد


فـــردا من خواهـم آمد

* میـــلادم مبـارک

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خیلی ممنون که انقدر خودمو تحویل گرفتم... ولی واقعاً لازم داشتم *

Friday, April 07, 2006

...هوای دل ابریست

... دلم گرفــــته ... خیلی .... خیلییی

Monday, April 03, 2006

" ... همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتد"

" ... همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتد"

،با اینکه خیلی نمیشناختمش
نه همصحبتش بودم جز چند کلامی
نه هم نگاه ش جز چند دیداری
و نه هم مکتبیش جز چند صباحی
نه خاطرات مشترکی
و نه شاید فصل مشترکی
با این وجود
در گنجینه ناپیدای ذهنم
او همیشه بود
حضوری همیشگی
آرام
متین و موقر
با گام هایی مصمم
، و عجیب به یاد ماندنی
...دوست داشتنی
...و در لایه های ذهنم ماندنی
و طنین گرم صداش
وآرامش و وقار سیماش
او را زنده نگاه خواهد داشت
همیشه
و حضورش را
... جاودان

پرنده مردنیست "
"پرواز را به خاطر بسپار


" .حمید رضا کبریایی * شب دوم فروردین 85 در اثر عارضه قلبی در خواب درگذشت "
...روحش شاد ، یادش گرامی باد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هم دانشکده ای سابق عزیز*