ناگفتنی ها

Saturday, April 28, 2007

7 سین !!










مگه می شه این همه خدا از آسمون رحمت بباره و هنوز غم های رو دلمو پاک نکرده باشه؟؟ ـ امروز داشتم عکس های عید رو نگاه می کردم یاد این قضیه افتادم که امسال 3 تا سفره هفت سین چیدم و خونمون 7 سین نداشت !!!ـ














Tuesday, April 24, 2007

من عصبانی هستم !!!ـ



آدم های بزدل! آدم های ترسو! آدم های بدبخت مفلوک !!!ـ
از تک تکتان متنفرم !ـ
نه نه !! حیف من ! حتی حیف نفرتم !!! ـ
باشد شما راست می گویید ! ـ
شما خوبید! چون گرداگردتان را آدمک هایی فرا گرفته است که بی تردبد
می توانید تمام اشتباهاتتان را ، تمام بد شانسی هایتان و ریشه
تمام مشکلاتتان را به گردن آنها بیندازید !ـ
آری شما خوبید !!!ـ
فقط ...ـ
فقط می ترسید بگویید : ـ
من بودم" !!!ـ "
آدم های بزدل! آدم های ترسو! آدم های بی جسارت!!!ـ از تک تکتان متنفرم !ـ






Monday, April 16, 2007

تجدید خ....ـ

اولین گردهمایی سران ارشد پاسگاه گل یاس بعد از نیم سال و البته بدون حضور عضو کوچکتر بالاخره به پایان رسید... پیش از آغاز گردهمایی همه بزرگی هایمان را از تن بیرون اوردیم و گذاشتیم پشت در تا کمی روحمان هوای تازه بخورد. و من دقیقاً نمی دانم که چرا هروقت ما به هم می رسیم فقط یاد آن روزهای شیرین است که مرتب رد و بدل می شود و تکرار صد بارشان هم سیرمان نمی کند. کودکی همه چیزش لذت بخش است. حتی زمانی که به یاد آن روزها دوباره با هم دعوا می کردیم ، بد و بیراه می گفتیم وهمدیگر
را سرکار می گذاشتیم!!!ـ


اما وقتی می خواهی از کودکی هایت دور شوی انگار یک بغض بزرگ راه گلویت را می بندد و هرچقدر سعی می کنی بزرگتر و غیر واقعی تر باشی بدتر می شود!!! توصیه می کنم اگر می خواهید از خاطرات کودکیتان دور شوید، زمان آن را شب انتخاب نکنید وحتی المقدور با قطار از آن دور نشوید چون حرکت آرام و متناوب قطار و دیده نشدن مناظر بیرون شما را بیشتر به تونل خاطرات می کشد و فریم های گاز زدن سیب را آنچنان روشن به پیش چشمانتان می آورد که فقط دلتان می خواهد آهنگ را گوش کنید.ـ

گاهی فکر می کنم دوستیها و خاطرات کودکی مان آنقدر پاک است که برای نگهداشتنش می شود قید خیلی چیزها را زد... ارزش آن را دارد که برای زنده نگهداشتنش از این سر دنیا به آن سر دنیا بروی یا ... که مبادا روزی وقتی دیگر همه لذت های دنیا را تجربه کردی و از دویدن بی امان خسته شدی یک جای خالی ، یک خلأ پر نشدنی در قلب و روحت باشد که هرگز نتوانی با تمام افتخارات جوانی ات ، حتی با تمام اندوخته های زندگی ات آن را پر کنی... ـ